الهه‌ی صبح‌گاهی ناگه – گلین شارپ (داستان کوتاه)

هنگامی که پتو را کنار زد و در تخت کنار او سرید، فرورفتن تشک را احساس کرد. بدن گرمش دور بدن او پیچید.

ناله کرد: «کجا بودی؟»

در حالی که مو را از روی گوشش کنار می‌زد، با صدایی چون خر خر گربه گفت: «تمام مدت پیش تو بودم.»

دستش را گرفت و نزدیک‌ترش کشید. می‌توانست ضربان نبضش را زیر انگشتانش احساس کند. او نزدیک‌تر شد و در گوشش زمزمه کرد. نفس مرطوبش گردنش را غلغلک داد و روی سینه‌اش سرازیر شد. صدای نرم و آهنگینش مثل بال شاپرک به او ضربه می‌زد. در حالی که دوباره در خواب غوطه‌ور می‌شد، افکار و تصاویر ذهنش را سرریز کردند.

زنگ ساعت، متخاصم و بی‌عاطفه، او را از خواب پراند. تخت خالی را ترک کرد و قبل از اینکه ادرار کند، کامپیوترش را روشن کرد.

گلین شارپ

ترجمه: آریا فرمانی

نقاشی رنگ روغن «خورشید صبحگاهی» اثر ادوارد هاپر، نقاش معاصر آمریکایی | زن جوانی در لباس خواب، روی تخت نشسته و زانوان خود را در آغوش گرفته و از پنجره به بیرون نگاه می‌کند.
«خورشید صبحگاهی» | ادوارد هاپر

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *