در خواب منتظرم بودی — شاید — و من نمیدانستم کجا و بلد نبودم رد قدمهایم را برگردم به همانجا که گفته بودم فعلا خداحافظ. فعلا اگر همیشه میشد اگر فکر میکردی تو را یادم رفته و بدتر اگر اصلا برایت مهم نبود و چیز زیادی یادت نبود و فرقی نمیکرد و من باید خیس میشدم زیر باران، تنها… اما خواب بودم و نه منتظرم بودی نه من تو را باز گم کرده بودم و نه رد قدمهایم هیچجای این دنیا ماندهاند که برگردم.