هواخواه – اسکار وایلد (داستان کوتاه)

هنگامی که نارسیس از دنیا رفت، برکه‌ی عیش او از جامی از آب شیرین به جامی از اشک‌ شور بدل شد و اوریادها شیون‌کنان از میان درختان بیرون آمدند تا برای برکه آواز بخوانند و تسلیش دهند.

و هنگامی که دیدند برکه از جامی از آب شیرین به جامی از اشک شور تبدیل شده است، گیسوان بافته‌ی سبزرنگشان را گشودند و گریان به برکه گفتند: «برایمان عجیب نیست این‌چنین برای نارسیس سوگواری می‌کنی؛ آن‌قدر که او زیبا بود.»

برکه گفت: «نارسیس زیبا بود؟»

اوریادها پاسخ دادند:‌ «چه‌کسی بهتر از تو این را می‌داند؟ او بی‌تفاوت از کنار ما می‌گذشت، اما تو را مشتاقانه جستجو می‌کرد و در کناره‌ات دراز می‌کشید و به درون تو نگاه می‌کرد و در آینه‌ی آبِ تو انعکاس زیبایی خودش را می‌دید.»

و برکه جواب داد:‌ «اما من عاشق نارسیس بودم، چرا که وقتی در کناره‌ام دراز می‌کشید و به درون من نگاه می‌کرد، در آینه‌ی چشمانش هرلحظه انعکاس زیبایی خودم را می‌دیدم.»

اسکار وایلد

ترجمه: واسع علوی

کاریکاتوری از اسکار وایلد در قامت نارسیس | طراح: جیمز ادوارد کِلی | وایلد کنار برکه‌ای دراز کشیده است و گل نرگسی که نماد نارسیس است در دست دارد و به تصویر خود در آب نگاه می‌کند. در حاشیه‌ی سمت چپ عکس داستان نارسیس نوشته شده است و در پس زمینه و در زیر عکس هجویاتی خطاب به وایلد.
کاریکاتوری از اسکار وایلد در قامت نارسیس | طراح: جیمز ادوارد کِلی