نوروز ۱۴۰۳

زندگی مملو از شگفتی و رنج است. جهان نه ناقص، که آشفتگی بی‌نقصی است که نمی‌توان سر و ته آن را تشخیص داد. و شناور بودن در این آشفتگی، دست‌وپا نزدن و تلاش نکردن برای شنا بر خلاف جریان زندگی از دشوار‌ترین کارهایی است که می‌توان انجام داد. و فضیلتی هم در این تلاش نکردن نیست؛ شاید همان‌طور که به‌احتمال فضیلتی هم در تلاش بیش‌ازاندازه نباشد. گاهی باید به جهان اطمینان کرد و اگر درد مطلقا غیرقابل‌تحمل نیست، اجازه داد که زمان و جهان ما را پیش ببرند.

نوروز ۱۴۰۳، برایم نوروز پرفرازونشیبی بود. جاده‌ی آتشگاه با آریا و زمانی که با خانواده سپری شد بهترین زمان‌های این روزها بودند و در اثر دغدغه‌ها، ناامیدی‌ها، به‌نتیجه‌ نرسیدن‌ها و اضطراب‌های شخصی هم لحظات سختی را گذراندم. اما، جهان معمّاست و در همه‌ی زندگی تا به‌این‌جا آن‌قدر خوش‌شانس بوده‌ام که رنج زندگی هرگز آن‌قدر نبوده که تلاشِ سیزیف‌وار برای گشودن این معمّا از سویی و پیش‌رفتن در عینِ ندانستن (آن‌چه جان کیتس «توانایی منفی» می‌نامد) برایم شگفتی و خواستنی بودنش را از دست بدهد.

نوروز و سال نوی همگی مبارک.

واسع علوی

خودنگاره. واسع علوی و آریا فرمانی در پیش‌زمینه‌ی عکس، درخت توتی بی‌برگ در پس‌زمینه. برف می‌بارد.
میعادگاه درخت در جاده‌ی آتشگاه (واسع علوی و آریا فرمانی)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *