غزلواره‌ی ۲۳

چنان بازیگری به‌نقص بر صحنه

که هراسش او را از نقشش بازمی‌دارد

یا لبالبی از خشم

که پرتوانیش قلبش را به ضعف می‌برد؛

بی‌اعتمادِ به‌خود، از یاد می‌برم

کمالِ آدابِ عشقی درخور را

و گویی در توانِ عشقِ خود می‌پژمرم

خمیده زیر بارِ کشاکشِ این خواستن.

بگذار نوشته‌هایم شیوایی[ِ ظهورِ عاشقانه‌ام] باشند

و پیشگویانِ خموشِ سینه‌ی در سخنم؛

تا به نیاز بنشینند عشق را و خواهش کنند پاسخ را،

بیش از زبانم که بس به‌تکرارتر سخن گفته است.

بادا که فراگیری خواندن آن‌چه عشقِ خاموش قلم زده است.

که در مُلک برینِ خِردِ عشق، شنیدن به چشمان است.

 

(ویلیام شکسپیر)

مترجم: واسع علوی

پرتره از ویلیام شکسپیر (مشهور به پرتره‌ی چاندوس) | نقاش: جان تیلور
پرتره از ویلیام شکسپیر (مشهور به پرتره‌ی چاندوس) | نقاش: جان تیلور

درباره‌ی سریال: Kidding (2018-2020)

جف پیکلز با بازی جیم کری سال‌هاست مجری برنامه‌ای عروسکی برای کودکان است و تلاش می‌کند رویاهای کودکان را از آسیب جهانِ بزرگ‌سالان محافظت کند. اما پس از مرگ فرزندش در یک تصادف رانندگی، وضعیت روحی او شکننده شده، همسرش از او جدا شده و تردید نکردن به ارزش‌هایی که سال‌ها در ذهن داشته دشوار شده است.

جِف ایده‌آل‌گراست، به مهربانی باور دارد و به درک کردن اطرافیان. پنهان از چشم همسرش هزینه‌ی درمان و هزینه‌ی تحصیل و زندگی فرزند راننده‌ای را که در تصادف با ماشین همسر جف موجب کشته شدن فرزندشان شده است و اکنون ازکارافتاده شده پرداخت می‌کند. باور دارد که نباید در جایی که می‌شود کلمه‌ی خوبی را به‌کار برد، از کلمه‌ی بدی استفاده کرد. و اکنون باور دارد باید با کودکان از مرگ صحبت کند تا برای ازدست‌دادن‌های زندگی آماده‌ باشند. اما پدرش که مدیریت نمایش جف را به‌عهده دارد با او مخالف است و تلاش می‌کند ارزش تجاری نمایش عروسکی‌شان، حتی به‌قیمت حذف جف و جایگزینی او با عروسک یا انیمیشن، حفظ شود.

صحنه‌ای از سریال کیدینگ، جف پیکلز و دالایی لاما در نمایش کودکانه‌ای در حال رقصند.
Kidding (2018-2020) | آفریننده: دیو هولستاین

من، دیگری

بخشی از تجربه‌ی ارتباط، ارتباط با گونه‌های دیگر حیات است. افرادی که حیوان خانگی دارند این تجربه را از نزدیک دارند.

چیزی که بیش از هرچیز در این تجربه پررنگ است شخصیت‌ منحصربه‌فرد هر حیوان در مقایسه با دیگری است. چنین برخوردی می‌تواند به گذر از طبقه‌بندی‌های کلیِ زبانی کمک کند. زمانی که با استفاده از عرف زبانی موجودات را دسته‌بندی می‌کنیم و مثلا دوگانه‌ی انسان/حیوان می‌سازیم، نوعی خودسازی و دیگری‌سازی انجام می‌دهیم که مانع ارتباطِ موثر می‌شود و بسیاری از نادیده‌انگاری‌ها را برایمان ساده می‌سازد. اگر آن‌ها حیوان باشند و در رده‌ی پایین‌تر زیستی نسبت به ما انسان‌ها پس می‌توان در حوزه‌ی زندگی آن‌ها دخالت بسیار بیشتری و بدون هرگونه عذاب وجدانی انجام داد، می‌توان شهرها را بی‌توجه به نیازهای آن‌ها گسترش داد و زندگی‌شان را دشوارتر و دشوارتر و دشوارتر کرد.

کلاژی از دو گربه | بالا سمت راست: ملونِ نارنجی؛ بالا سمت چپ: پریِ چشم‌زمردی | پایین: ملون و پری که کنار هم خوابیده‌اند و سرهایشان را به هم چسبانده‌اند.
ملونِ‌ نارنجی و پرپریِ چشم‌زمردی

الهه‌ی صبح‌گاهی ناگه – گلین شارپ (داستان کوتاه)

هنگامی که پتو را کنار زد و در تخت کنار او سرید، فرورفتن تشک را احساس کرد. بدن گرمش دور بدن او پیچید.

ناله کرد: «کجا بودی؟»

در حالی که مو را از روی گوشش کنار می‌زد، با صدایی چون خر خر گربه گفت: «تمام مدت پیش تو بودم.»

دستش را گرفت و نزدیک‌ترش کشید. می‌توانست ضربان نبضش را زیر انگشتانش احساس کند. او نزدیک‌تر شد و در گوشش زمزمه کرد. نفس مرطوبش گردنش را غلغلک داد و روی سینه‌اش سرازیر شد. صدای نرم و آهنگینش مثل بال شاپرک به او ضربه می‌زد. در حالی که دوباره در خواب غوطه‌ور می‌شد، افکار و تصاویر ذهنش را سرریز کردند.

زنگ ساعت، متخاصم و بی‌عاطفه، او را از خواب پراند. تخت خالی را ترک کرد و قبل از اینکه ادرار کند، کامپیوترش را روشن کرد.

گلین شارپ

ترجمه: آریا فرمانی

نقاشی رنگ روغن «خورشید صبحگاهی» اثر ادوارد هاپر، نقاش معاصر آمریکایی | زن جوانی در لباس خواب، روی تخت نشسته و زانوان خود را در آغوش گرفته و از پنجره به بیرون نگاه می‌کند.
«خورشید صبحگاهی» | ادوارد هاپر

آونگ – واسع علوی (داستان کوتاه)

ستایش و سوگِ دوم‌شخص

پرنده‌ها در بیرون نمی‌خوانند و تو آن‌جا ایستاده‌ای و او روبروی تو. شاعرانگی هرچه هست از شما است؛ وگرنه آن بیرون که خبری نیست جز عده‌ای که دور هم جمع شده‌اند و مهمانی بازگشت از سفر کسی برقرار است. تو از این‌سو به آن‌سو می‌روی و برمی‌گردی در همان فضای کوچک و او با چشمانش تو را دنبال می‌کند، تکیه‌ ‌داده و دست‌هاش بر زانو. خسته‌اش نکن. حوصله‌اش را سر نبر. نه، این‌ها را بعدها در روابطت بهشان فکر خواهی کرد. اکنون فقط و فقط و فقط آن‌چه در سرت می‌گذرد عشق او است؛ و این حرف زدن بی‌امان و از این‌سو به آن‌سو رفتنت بازنمود این احساسات شدید و عمیق است.

تصویر نمایه‌ای برای داستان «آونگ» نوشته‌ی واسع علوی | پاندولی عظیم در گوشه‌ی راست تصویر که تا میانه‌ی تصویر تاب خورده است و آدمکی نقطه‌نقطه در حاشیه‌ی چپ تصویر.
طرح از واسع علوی