درباره‌ی فیلم:‌ Split (2016)

کوین وندل کرامب، شخصیت اصلی در فیلم «چندپاره» (Split)، با اختلال هویت چندپاره درگیر است و بیست‌وچهار شخصیت متفاوت دارد. سه شخصیت از این بیست‌وچهار شخصیت با یکدیگر دست‌به‌یکی می‌کنند و فضا را برای ظهور شخصیت بیست‌وچهارم، «هیولا»، فراهم می‌کنند. در تصمیم‌گیری برای این کودتای درونی، بیست شخصیت دیگر سرکوب می‌شوند. بااین‌حال، در لحظاتی از داستان که تعدادی از شخصیت‌های دیگر خود را نشان می‌دهند، آن‌چه مشخص است آن‌که آن‌ها نیز این سه شخصیت را سرکوب می‌کرده‌اند و اجازه‌ی خودنمایی، یا آن‌طور که در فیلم گفته می‌شود اجازه‌ی در اختیار گرفتن نور (صحنه) را به آن‌ها نمی‌داده‌اند.

پوستری برای فیلم Split | شخصیت اصلی در برابر ردیفی از پاره‌های شخصیتی خود ایستاده و آن‌ها را نگاه می‌کند.
Split (2016) | کارگردان: ام. نایت شیامالان

پیش از این در یادداشتی از تعارض‌های درونی و چندپارگی «خود» در تمامیِ ما و زندگی روزمره نوشته بودم. بااین‌حال، تفاوت کوین وندل کرامب با بیشتر افراد دیگر آن است که این پاره‌ها بسیار خودآگاه‌تر و خودمختارتر هستند. در حالی که همان‌طور که در آن یادداشت پیشین نوشته بودم: «[ما] در بیشتر ارتباط‌های روزمره‌مان نسبت به این تناقض‌ها آگاه و هوشیار نیستیم و شکلی از منِ منسجم را در خود حس می‌کنیم. تصور کنید به فروشگاه می‌رفتید و می‌گفتید که منِ خودنما این کت چرم را می‌خواهد، درحالی‌که منِ خجالتی می‌خواهد هرچه زودتر از این فروشگاه خارج شود و به گوشه‌ی پارکی برود و کتابش را بخواند. به‌ همین دلیل و به دلیل آن‌که درحال‌حاضر صحبت کردن به این شکل به‌نظر عجیب و از نظر اجتماعی تا حدی غیرقابل‌قبول می‌رسد، معمولا نه این‌چنین صحبت می‌کنیم و نه حتی گفتن چنین جملاتی را تصور می‌کنیم. و در چنین موقعیت‌هایی معمولا از موضعِ یک من منسجم صحبت می‌کنیم.»

یکی از کارکردهای هنر، ارائه‌ی تصویری اغراق‌آمیز از امری روزمره است. در این‌جا نیز شخصیت‌های به‌نسبت مستقل، زبان‌باز (در برابر زبان‌بسته) و متفکری که به‌ظاهر درون تنها یک فرد زندگی می‌کنند استعاره‌ای از همان چندپارگیِ درونی هستند که روزانه و در موقعیت‌های متفاوت زندگی با آن‌ روبه‌رو می‌شویم. اما همان‌طور که نوشتم و در فیلم مشاهده می‌شود، بیست‌وسه شخصیت اولیه‌ی درون کوین فاقد توان همدلی با یکدیگر و پذیرش وجود دیگری‌اند. همین امر است که منجر به ظهور شخصیت «هیولا» به‌عنوان شخصیت بیست‌وچهارم می‌شود که گرچه در ظاهر برای محافظت از کوین در برابر واقعیت خشنِ خاطرات او شکل گرفته است، بسیار مخرب، آسیب‌زا و ضداجتماعی است و توان پیشبردِ مناسب زیست خود را ندارد.

آن‌چه در برخورد با چندپارگی درونی نیاز است، در مرحله‌ی نخست همدلی و پذیرش وجود این چندپارگی است. این البته به معنای تایید جنبه‌های مخرب‌تر این پاره‌ها نیست، اما برای تلاش در جهت تغییر همواره نخستین گام پذیرش واقعیت موجود و سپس حرکت به‌سوی تغییر و راه‌حلی دلخواه است. درصورتی‌که این پذیرش نخستین رخ ندهد، هیچ‌گاه مسئله به‌درستی شناخته نشده و میان پاره‌های درونی ما هرگز صلحی شکل نگرفته و امکان شکل‌گیری استعاری شخصیت «هیولا» در تمامیِ ما وجود دارد.

فیلم «چندپاره» فارغ از برداشتی که در این‌جا نوشتم، اثری جذاب و سرگرم‌کننده است و دومین فیلم از سه‌گانه‌ی «ایست‌ریل 177» به کارگردانی ام. نایت شیامالان است که تاکنون تنها دو قسمت نخست آن را دیده‌ام و شاید پس از مشاهده‌ی فیلم سوم، یادداشتی هم درباره‌ی کل این سه‌گانه بنویسم. بستگی دارد پاره‌های درونیم به چه نتیجه‌ای برسند!

اگر موضوع چندپارگی درونی برایتان جالب است می‌توانید سخنرانی سال ۲۰۱۸ مرا در کنفرانس «انجمن مطالعات آرمان‌شهری اروپا» در صفحه‌ی شخصی من در اینستاگرام یا یوتیوب مشاهده کنید. از خواندن نظرات شما و شکل‌گیری گفت‌وگو خوشحال خواهم شد.

واسع علوی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *