چرا دیشب رویای توی را دیدم؟

چرا دیشب رؤیای تو را دیدم؟

حالا صبح با نور خاکستری، مو[ی شب را] پس می‌زند

خاطرات کار خود را می‌کنند، مثل سیلی به صورت؛

با تکیه بر آرنج به مه رنگ‌پریده‌ی

آن‌سوی پنجره خیره می‌شوم.

 

چیزهای بسیاری که فراموش‌شده می‌پنداشتم

با دردی غریب‌تر به ذهنم بازمی‌گردند:

– مثل نامه‌هایی که خطاب به کسی از راه می‌رسند

که سال‌های سال است خانه را ترک کرده.

 

(فیلیپ لارکین)

مترجم: آریا فرمانی

 

تابلوی «پنجره‌های شب» اثر ادوارد هاپر | پنچره‌ای در کنج خانه‌ای در شب که سه قاب شیشه دارد و از قاب چپ پرده‌ای توری به‌رنگ آبی کم‌رنگ دیده می‌شود. در پنجره‌ی میانی زنی از پشت که لباس خواب به تن دارد و خم شده است و بخشی از فضای اتاق و لوازم از جمله رادیاتوری از قاب‌های پنجره دیده می‌شوند. رنگ نارنجی در این فضا تا حدودی غالب است.
«پنجره‌های شب» | ادوارد هاپر
تصویری از فیلیپ لارکین | عینک به‌ چشم دارد و با چهره‌ای جدی به آینه نگاه می‌کند، در فضایی که احتمالا بخشی از اتاق یا دفتر کار او است.
فیلیپ لارکین | منبع: Topfoto

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *