کِرت ونهگات در آخرین متن سخنرانی خود که توسط پسرش پس از مرگ او در تالار کلوئز دانشگاه باتلر خوانده شد، چنین مینویسد:
«مدتی قبل از مارک پرسیدم زندگی چیه، چون من هیچ پاسخی براش نداشتم. اون گفت: بابا، ما اینجاییم تا بههم کمک کنیم برای گذروندن همینی که هست، هرچی که هست.»
و این شاید پاسخی برای کمی آرامتر کردن سرگشتگی باشد که در حضور خود در جهان حس میکنیم. اما اگر تنها به همین جمله بسنده کنیم، چیزی در تجربهی ما تغییر نمیکند. پاسخِ فعال به این نگاه نیازمند چیست؟
از نظر من، تلاش برای ارتباط با خود، دیگران و جهان پیرامونی میتواند یکی از این پاسخها باشد. بااینحال، ارتباط چیست؟ به باور راجر سِل، منتقد و نظریهپرداز ادبی فنلاندی-بریتانیایی ارتباط فرایندی با استفاده از نشانهها (بهمعنی استفاده از شکلهای مختلف زبان) است که در حین آن طرفها با یکدیگر مذاکره میکنند تا – در حالت ایدهآل – به دیدگاهی مشترک برسند و شکلی از تغییر را ممکن سازند.
اگر تعریف راجر سل را از ارتباط در «سبوی کاشی» مبنا قرار دهیم، تلاشم این است با مخاطبان «سبوی کاشی» به نوعی از همفکری برسم که به همهی ما در برقراری ارتباطاتی شفافتر و نزدیکتر به آنچه درون ما میگذرد کمک کند. البته، رسیدن به حالتِ ایدهآلی که آرزوی طرفها در هر موقعیت ارتباطی است (دستیابی به دیدگاه کاملا مشترک) شاید ممکن نباشد. اما میتوان تلاش کرد با همدلی به دیدگاه بهتری نسبت به تجربهی افراد دیگر رسید.
این همدلی را با خود نیز میتوانیم داشته باشیم. و باور دارم که شاید گام نخست برای هرکس در تلاش برای برقراری ارتباط، بهتر است تلاش برای ارتباط با «منِ» خود باشد. دربارهی این من بعدتر خواهم نوشت. اکنون، خوشحالم از شروع این مسیر ارتباطی و امیدوارم برای من و شما تجربهای خوشایند باشد.
واسع علوی
خیلی متن قشنگی است ،از خواندنش لذت بردم و به همین دلیل چند بار آن را خواندم.البته من تجربه ای در این زمینه ندارم جز آنچه به صورت عادت در زندگی روزمره ام و در ارتباط با دیگران دارم ، ولی این سئوال در مورد همه مباحث فلسفی ، همیشه برایم مطرح بوده که آیا این حرف های زیبا نمود خارجی قابل ارزیابی هم دارند تا بشود میزان پیشرفت طرف های این گفتگو را با ابزاری که این مباحث پیشنهاد می کند ، اندازه گیری کرد و برای پیشرفت بیشتر در مباحث مرتبط ،و بخصوص در مفهوم “ادتباط ” ،راهکار داد ؟
سلام بابا. در زندگی روزمرهست که میشه ارزیابی کرد نتیجهی این حرفها رو. البته در کارهای آکادمیک در حوزهی علوم انسانی گاهی تلاش میشه که ارزیابیهای دقیقتری شبیه به اونچه در علوم دقیق وجود داره، ارائه بشه. اما بهطور کلی، علوم انسانی با تجربهی زندگی گره خوردن و بهنظر من بهترین ارزیابی از تاثیرشون رو هر شخص خودش میتونه انجام بده. مثلا دربارهی تاثیر همدلی در ارتباط، هرکدوم از ما میتونیم با نگاه به تجربهمون ببینیم چقدر همدلی با طرف مقابل یا همدلی طرف مقابل با ما تونسته تجربهی ارتباطی بهتر یا بدتری ایجاد کنه. و این ارزیابی کیفیه و خطکش دقیقی نداره. البته همدلی با یکدلی متفاوته. در یکدلی ما بیچونوچرا تجربهی طرف مقابل رو تجربهی خودمون میکنیم و باهاش موافقیم. اما در همدلی سعی میکنیم بهطور موقت تجربهی طرف مقابل رو بهتر درک و تصور کنیم و پس از این کار میتونیم موافقِ هم باشیم یا مخالف. اما نتیجهی همدلی اینه که حتی در صورت مخالفت، بهدلیل درک بهتری که بهطور متقابل داریم، معمولا جلوی ایجاد تنش شدید گرفته میشه و به چیزی که هابرماس «عدمتوافقِ معقول» گفته میشه میتونیم برسیم.
ممنون .اگه مقالات یا کتابهایی میشناسی که به درک عمیق تر مطلب ، به من کمک میکنه برام بنویس .
توی کتابای نظری کتابای سِل خوبن. ولی متاسفانه ترجمه نشدن. شاید یه روزی خودم ترجمهشون کنم. توی کارهای داستانی «تیر سقف را بالاتر بگذارید، نجارها» و «سیمور: معرفی» از سلینجر خوبن. توی وبسایتها هم «سبوی کاشی» خوبه. 🙂
ممنون ، پی کتابای فارسی میرم ، سبوی کاشی را هم دنبل میکنم
بازتاب: «خود/من» چیست؟ - سبوی کاشی