ویلیام باتلر ییتس

نفرینِ آدم

کنار هم، در انتهای تابستانی، نشسته بودیم

آن زنِ زیبای نرم‌خو دوست نزدیکت

و تو، و من، و از شعر سخن می‌گفتیم

گفتم: «یک خط شاید ساعت‌ها برایمان زمان بَرَد؛

اما اگر به‌نظر خلق یک لحظه نیاید

قلم زدن و زدودنمان بی‌حاصل بوده است.

بِه آن‌که استخوان فرسود

و کف آشپزخانه را سایید، یا سنگ شکست

مانند بی‌چاره‌ای پیر، در هر آب و هوا؛

چه به کلام آوردنِ الحان دلنشین در کنار هم

تقلایی است سخت‌تر از همه‌ی این‌ها و

دیده شدن چونان بیکاره‌ای در نگاهِ جمعِ پُرغوغای

بانکداران، مدیران مدرسه، و کشیشان

آن‌ها که دنیا شهدا[یش] می‌نامد.»

ویلیام باتلر ییتس | عکاس: ؟
ویلیام باتلر ییتس | عکاس: ؟

عید پاک، ۱۹۱۶

دیده‌ام‌شان، در ساعات پایانی روز

با چهره‌هایی بانشاط

[برخاسته] از پشت پیشخوان یا میزی، در میانِ

خانه‌های خاکستری قرن هجدهمی.

[از کنارشان] با تکانِ سر

یا کلمات مودبانه‌ی بی‌معنا گذشته‌ام،

یا کمی ایستاده‌ام و

کلمات مودبانه‌ی بی‌معنا گفته‌ام،

و پیش از جدا شدن

به حکایتی مضحک یا استهزاآمیز اندیشیده‌ام

که همراهی را

دور آتش در کلوپ سرگرم کنم،

بی‌تردیدی در آن‌که آن‌ها و من

در سرزمین جامه‌های چهل‌تکه زندگی می‌کنیم:

همه‌‌اش دگرگون گشته‌ست، به‌تمامی دگرگون:

زیبایی مهیبی متولد شده است.

عکسی از ویلیام باتلر ییتس | عکاس: ؟
ویلیام باتلر ییتس | عکاس: ؟

امور سیاسی

چگونه می‌توانم، با آن دختر که آن‌جا ایستاده‌ست،
توجهم را متمرکز سیاست روم، روس، یا اسپانیا کنم؟
با این‌حال مرد دنیا دیده‌ای این‌جاست که می‌داند
چه می‌گوید
و سیاست‌مداری آن‌طرف
که هم خوانده و هم اندیشیده است
و شاید که آن‌چه می‌گویند
از جنگ و علائم هشدار جنگ
حقیقت داشته باشد.
اما، آه که [چه می‌شد] اگر بار دیگر جوان می‌بودم
و او را در آغوش می‌گرفتم.

(ویلیام باتلر یِیتس)
مترجم: واسع علوی

تصویر پرتره از ویلیام باتلر ییتس | منبع: آرشیو تصاویر تاریخی گرنجر
ویلیام باتلر ییتس | منبع: آرشیو تصاویر تاریخی گرنجر