تصاویر ذهنی در ارتباط

زمانی که با دوستی نشسته‌ایم و صحبت می‌کنیم، با چه کسی صحبت می‌کنیم؟

هریک از ما تصویری از خود و دیگران داریم که در ارتباط‌هایمان از این تصاویر استفاده می‌کنیم. راجر سل، منتقد و نظریه‌پرداز ادبی فنلاندی-بریتانیایی، این تصاویر را «پرسوناهای (شخصیت‌های) ارتباطی» می‌نامد:

«استفاده از زبان بدون آن‌که به‌طور ضمنی تصوری از خود و فرد یا افراد دیگر را در آن موقعیت ارتباطی انتقال دهیم، امکان‌پذیر نیست. . . . افراد دخیل در ارتباط به‌طور خودآگاه یا ناخودآگاه این تصورها را تبدیل به پرسونا[ی ذهنی خود از خود و طرف مقابل] می‌کنند. کارکرد این پرسوناها مدل‌سازی و در نتیجه آسان‌سازی رابطه‌ی میان‌فردی آن‌ها است.»

عکسی از راجر سل، منتقد و نظریه‌پرداز ادبی فنلاندی-بریتانیایی
راجر دی. سل | عکاس: ؟

اما زمانی که یکی از طرف‌های موقعیت ارتباطی از تصویری که دیگری از او دارد راضی نیست، تلاش می‌کند با جمله‌ها یا کارهایی این تصویر را اصلاح کند:

    — قهوه می‌خوری؟ (تصور من این است که تو به‌طور کلی قهوه می‌خوری و اکنون می‌خواهم بدانم آیا در این لحظه قهوه میل داری؟)

    — قهوه فشارم را پایین می‌آورد. چای را ترجیح می‌دهم. (لطفا تصویری که از من در ذهن داری را با دانستن این‌که من به قهوه حساسیت دارم، تغییر بده.)

همچنین شاید تصویر شفافی از شخصیت فرد مقابل خود یا فردی که از او صحبت می‌کنیم نداشته باشیم و بخواهیم با دانستن بیشتر درباره‌ی او تصویر کامل‌تری را در ذهن ایجاد کنیم.

     — فلانی واکسن زده است یا نه؟ (من تصور دقیقی از موضع او در قبال واکسن و نیز دسترسی او به واکسن ندارم. می‌شود کمکم کنی او را بهتر بشناسم؟)

     — واکسن زده است چون به علم اعتماد دارد. (نه‌تنها به واکسن دسترسی دارد، بلکه واکسن نیز زده است و این‌کار را به‌دلیل اعتمادش به علم انجام داده است.)

معمولا در موقعیت‌های ارتباطی با تصاویری که از موقعیت‌های مشابه و افراد (به‌ظاهر) مشابه دیگر در ذهن داریم ارتباط خود را شروع می‌کنیم. به‌عنوان مثال، اگر با یک استاد دانشگاه روبرو شده‌ایم، در ابتدای ارتباط با او بر اساس تصوری که از پیش از استادان دانشگاه داریم رفتار می‌کنیم. اما اگر آن استاد رفتاری دوستانه‌تر یا رسمی‌تر از استادان پیشینی که دیده‌ایم نشان دهد، چه؟ شاید به‌نظر بدیهی برسد که بر اساس رفتاری که از او می‌بینیم رفتار خود را تغییر می‌دهیم.

بااین‌حال، اگر به تجربه‌ی خود در موقعیت‌های ارتباطی مختلف در زندگی نگاه کنیم، شاید موقعیت‌هایی را هم پیدا کنیم که با تعصب نسبت به تصویری که از پیش داریم، حاضر نشده‌ایم خودِ فردی را که در مقابلمان ایستاده است ببینیم و علی‌رغم نشانه‌های مختلف و شاید فراوان از تفاوت آن فرد با تصورها و تجربه‌های پیشین ما در موقعیت‌های به‌ظاهر مشابه، حاضر نشده‌ایم پرسونای ارتباطی که از او در ذهن داریم را تغییر دهیم. در این‌جا است که اختلالی در ارتباط به‌وجود می‌آید و بار دیگر اهمیت «همدلی» در موقعیت‌های ارتباطی پررنگ می‌شود. چرا که تنها با همدلی و پذیرا بودن در برابر امکان تفاوت هویت هر فرد است که می‌توانیم در هر موقعیت ارتباطی به شکلی مطلوب‌تر از ارتباط دست بیابیم. درست است که اگر قالب‌های اولیه‌ای در ذهن نداشته باشیم، ممکن است در موقعیت‌های ارتباطی دچار مشکل شویم یا برخی اوقات حتی آسیب‌پذیر باشیم؛ اما پس از مواجهه‌ی نخست، تنها با همدلی و اجازه به‌طرف مقابل برای مذاکره درباره‌ی پرسونای ارتباطی که از او در ذهن داریم و نیز کمک به‌ او برای داشتن تصویری بهتر از ما است که می‌توانیم از اختلال‌ ارتباطی تاحدی جلوگیری کنیم.

واسع علوی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *