جان خبرنگاری است که تمام زندگیش را در ماجراجویی و قرار دادن خود در قلب هیاهوی انسانی گذرانده و بیش از درون، بیرون از خود زیسته است. این آغاز آشنایی ما با شخصیت محوری رمان «مواجهه با مرگ» از برایان مگی است. در ادامه جان با بیماری کشندهای درگیر میشود که تقریبا تا انتهای رمان، خود از آن بیخبر است.
وضعیت آیرونیک روایت این است که خواننده همزمان با اطرافیان جان از بیماری او آگاه است و گفتوگوها و اتفاقات را با این دیدِ آگاهتر از شخصیت اصلی دنبال میکند. و البته این وضعیت در اواخر رمان بهاینشکل تغییر میکند که با آگاه شدن جان از بیماریش و با روایت افکار جان، خواننده اینبار از اطرافیان او اطلاعات بیشتری دارد.
برایان مگی فیلسوف بریتانیایی در نوشتن این رمان علاقه و شور نخست خود، فلسفه، را در مسیر روایت پنهان نمیکند و همین مسئله باعث شده است گفتوگوها و افکار شخصی افراد در این رمان گاهی بیشازاندازه خستهکننده میشود و مایهی فلسفی آنها در روایت سکته ایجاد میکند.
شاید آنچه داستانِ ادبی را از دیگر شکلهای روایت متمایز میکند و مهارت نویسندهی ادبی را نشان میدهد، جلوگیری از چنین سکتههایی است. خواننده معمولا در عین دریافت دیدِ درونی نویسنده و شخصیتهای او مایل نیست احساس کند در کلاس درس نشسته است. این چیزی است که برایان مگی در انجام آن ناکام است و بخشهای زیادی از این رمانِ بهنسبت حجیم به مناظره شبیه شده است.
بااینحال، خواندن این رمان از این نظر که خواننده را با تعدادی از دیدگاهها دربارهی زندگی و مرگ آشنا میکند، میتواند ارزشمند باشد. و البته که در آن بخشِ کوچکتر رمان که از مناظرهها رها است و نویسنده بیشتر به تصویرسازی پرداخته است، لحظات درخشانی وجود دارند. لحظاتی مانند نخستین همآغوشی اِیوا و جان یا لحظهی مرگ جان در انتهای رمان که تصاویری شگفتانگیز و آشنا برای نیمهخودآگاهِ خواننده میسازند.
واسع علوی