در خواب
منتظرم بودی — شاید —
و من نمیدانستم کجا
و بلد نبودم رد قدمهایم را برگردم
به همانجا که گفته بودم فعلا خداحافظ.
فعلا اگر همیشه میشد
اگر فکر میکردی تو را یادم رفته
و بدتر
اگر اصلا برایت مهم نبود و
چیز زیادی یادت نبود و
فرقی نمیکرد و
من باید خیس میشدم زیر باران، تنها…
اما
خواب بودم
و نه منتظرم بودی
نه من تو را باز گم کرده بودم
و نه رد قدمهایم هیچجای این دنیا ماندهاند که برگردم.
(واسع علوی)