موش‌ها – لیدیا دیویس (داستان کوتاه)

در دیوارهامان موش‌ زندگی می‌کند اما به آشپزخانه‌مان کاری ندارند. از این بابت خوشحالیم، اما درک نمی کنیم چرا همان‌طور که به آشپزخانه‌ی همسایه‌هامان می‌روند، به آشپزخانه‌‌ی ما هم که تله‌موش گذاشته‌ایم نمی‌آیند. در عین خوشحالی، ناراحت هم هستیم، چون موش‌ها طوری رفتار می‌کنند که انگار آشپزخانه‌ی ما مشکلی دارد. چیزی که مسئله را گیج‌کننده‌تر می‌کند این است که آشپزخانه‌ی ما نسبت به همسایه‌هامان اصلا مرتب و تروتمیز نیست. غذای بیشتری در فضای آشپزخانه‌مان هست، خرده‌نان بیشتری بر کابینت‌ها و خلال‌های پیاز کثیفی که با پا به زیر کابینت پرت کرده‌ایم. در واقع، آن‌قدر غذا در آشپزخانه‌مان رها شده که تنها چیزی که به ذهنم می‌رسد این است که حجم این خرده‌ریزها موش‌ها را شکست داده است. در آشپزخانه‌ای مرتب، یافتن غذای کافی هرشب برای زنده ماندن تا بهار برایشان چالش‌انگیز است. ساعت‌ها صبورانه به‌دنبال غذا می‌گردند تا وقتی سیر شوند. اما در آشپزخانه‌ی ما، با چیزی آن‌چنان بی‌تناسب با تجربه‌شان روبه‌رو می‌شوند که نمی‌توانند با آن مواجه شوند. شاید چند قدم پیش بیایند، اما خیلی زود مناظر و بوهای اغراق‌شده آن‌ها را دستپاچه می‌کند و ناراحت و خجالت‌زده از آن‌که نمی‌توانند آن‌طور که باید به جستجوی دورریزها بپردازند، به سوراخ‌هایشان عقب می‌نشینند.

لیدیا دیویس

ترجمه: واسع علوی

لیدیا دیویس | عکاس: تئو کُت
لیدیا دیویس |‌ عکاس: تئو کُت