عقل سلیم، منطق عرفی، خرد جمعی. این نامها به چه ارجاع دارند؟ بهطور روزمره و در انواع مواجهههایی که با جهان پیرامون خود داریم، خودآگاه و ناخودآگاه به مرجع این نامها اشاره میکنیم. اما این مرجع چیست؟
زندگی اجتماعی، خواسته یا ناخواسته، بخش بزرگی از زیست ما را شکل میدهد و روزانه در دریای اجتماع حرکت میکنیم. گسترهی این حرکت و غرقشدگی در بستر اجتماعی بستگی به بسیاری از امکانات دیگر ما دارد که کنترل زیادی بر بیشتر آنها نداریم.
در طول تاریخ و با گذر زمان در هر اجتماع انسانی ارزشهایی بهعنوان ارزش مشترک و ارزشهایی دیگر بهعنوان پلیدیهایی شناخته میشوند که «اجتماع» از هریک از اعضای خود انتظارِ باور به آنها را دارد. همچنین مواردی بهعنوان حقیقت شناخته میشوند که حتی با تامل نهچندان عمیق دربارهشان میتوان راجعبه «حقیقت» آنها تردید داشت. اما اعضای اجتماع هریک به چه میزان بر شکلگیری این مفاهیم تاثیر گذاشتهاند؟ آیا تن دادن ناخواسته به این ارزشها و پلیدیها موجب قویتر شدن آنها میشود یا آنکه ناخواسته بودن این باور و عدم تمایل هر عضو اجتماع در عین تبعیت از این مفاهیم آنها را بهمرور کمرنگتر و کمرنگتر میکند؟
نیروهای اجتماعی بسیار قدرتمندتر از آن هستند که در ابتدا بهنظر هریک از اعضای آن اجتماع میرسد. بهعنوان مثال، به آن مواردی فکر کنید که علیه یکی از ارزشهای اجتماعی حرکت کردهاید و خود را در معرض قضاوت قرار دادهاید. فشاری را که در این فرایند تجربه کردهاید به یاد بیاورید. و همچنین به تمام مواردی فکر کنید که حرکت مطابق خواستهی خود را بیش از آن دشوار دانستهاید که امکانپذیر باشد. اما آیا بهواقع در چنین مواردی شما «پلید» بودهاید؟ آیا مبنای واقعی و محکمی برای عقل سلیم، منطق عرفی یا خرد جمعی وجود دارد؟
بااینحال، در بسیاری از موارد نمیتوان در همان ابتدا عقل سلیم را کنار گذاشت. بهعنوان مثال، اگر در محلهای در نیمهشب تنها باشیم که به ما گفتهاند ناامن است، نخستین واکنش احساسی ما به چنین وضعیتی این است که ابتدا خطر را بسنجیم و نقطهی شروع ما برای این ارزیابی همان شنیدههای ما است. سطح خطر را بالا در نظر میگیریم و سپس با نگاه به محیط پیرامون خود و سنجش وضعیت (که خود این سنجش تا حدی و نه بهتمامی میتواند تاثیرگرفته از همان شنیدهها باشد)، برداشت خود را از میزان خطر، بالاتر یا پایینتر میبریم. همین وضعیت در گفتگوهای ما نیز صادق است. نخستین واکنش ما در گفتگو با دیگری، بر اساس برداشت پیشینی است که از فرد مقابل خود داریم. این برداشت شاید در بهترین حالت میتواند از برخوردهای پیشین شکل گرفته باشد، یا آنکه ناشی از شنیدههای ما و الگوهایی باشد که در ذهن ما بر اثر تجربهها یا بر اثر قرار گرفتن در معرض پیامهای رسانهای شکل گرفتهاند.
در چنین موقعیتهایی است که فردیت ما در هویت اجتماعی-فردی هریک از ما میتواند به کمکمان بیاید و با تلاش برای فاصله گرفتن از پیشداوریها و «عقل سلیم» هر موقعیت را با نگاهی بیطرفانهتر ببینیم. اما همهی اینها تغییری در این واقعیت ایجاد نمیکند که در نخستین لحظهی مواجهه، «عقل سلیم» نقطهی آغاز ما برای قضاوت دربارهی تجربهای است که در آستانهی آن قرار داریم. بااینوجود، این کمک گرفتن از عقل سلیم و خرد جمعی اگر همراه با نقشآفرینی فردی ما در تعدیل و اصلاح برداشتهایی باشد که از خزانهی باورهای اجتماعی برگرفتهایم، میتواند به مرور زمان به تغییر همان خرد جمعی منجر شود. تنها باید دو نکته را به یاد داشت: نخست آنکه خرد جمعی مجموعهای از مفاهیم محکم و بیتغییر نیست؛ و دوم آنکه، تغییر در خرد جمعی، در فرهنگ، در آنچه اجتماعی به آن باور دارد، همواره تغییری تدریجی است. هرچند بهطور معمول و آنطور که بهنظر من میرسد، هنگامی که چنین تغییری در آگاهی اجتماعی افراد ایجاد شده باشد، تغییرات بسیار بزرگتری این بار در «ساختار اجتماعی» بهطور ناگهانی و غافلگیرکننده رخ خواهند داد.
واسع علوی